40
‏1‏-3 آیا هنوز هم می‌خواهی با من که خدای قادر مطلق هستم مباحثه کنی؟ تو که از من انتقاد می‌کنی آیا می‌توانی جوابم را بدهی؟
ایوب به خداوند چنین پاسخ داد:
‏4 من کوچکتر از آنم که بتوانم به تو جواب دهم. دست بر دهانم می‌گذارم ‏5 و دیگر سخن نمی‌گویم.
‏6 آنگاه خداوند از میان گردباد بار دیگر به ایوب چنین گفت:
‏7 اکنون مثل یک مرد بایست و به سؤال من جواب بده. ‏8 آیا مرا به بی‌عدالتی متهم می‌سازی و مرا محکوم می‌کنی تا ثابت کنی که حق با توست؟ ‏9 آیا تو مانند خدا توانا هستی؟ آیا صدای تو می‌تواند مانند رعد او طنین اندازد؟ ‏10 اگر چنین است پس خود را به فّر و شکوه ملبس ساز و با جلال و عظمت به پا خیز. ‏11 به متکبران نگاه کن و با خشم خود آنها را به زیر انداز. ‏12 با یک نگاه، متکبران را ذلیل کن و بدکاران را در جایی که ایستاده‌اند پایمال نما. ‏13 آنها را با هم در خاک دفن کن و ایشان را در دنیای مردگان به بند بکش. ‏14 اگر بتوانی این کارها را بکنی، آنگاه من قبول می‌کنم که با قوت خود می‌توانی نجات یابی.
‏15 نگاهی به بهیموتa بینداز! من او را آفریده‌ام، همان‌طور که تو را آفریده‌ام! او مثل گاو علف می‌خورد. ‏16 کمر پرقدرت و عضلات شکمش را ملاحظه کن. ‏17 دمش مانند درخت سرو، راست است. رگ و پی رانش محکم به هم بافته شده است. ‏18 استخوانهایش مانند تکه‌های مفرغ و دنده‌هایش چون میله‌های آهن، محکم می‌باشند. ‏19 او سرآمدِ کارهای دست خداست، و تنها خالقش می‌تواند با شمشیرش به او نزدیک شود. ‏20 کوهها بهترین علوفهٔ خود را به او می‌دهند و حیوانات وحشی در کنار او بازی می‌کنند. ‏21 زیر درختانِ کُنار، در نیزارها دراز می‌کشد ‏22 و سایهٔ آنها او را می‌پوشانند و درختان بید کنار رودخانه او را احاطه می‌کنند. ‏23 طغیان رودخانه‌ها او را مضطرب نمی‌سازد و حتی اگر امواج جوشان رود اردن بر سرش بریزد، ترس به خود راه نمی‌دهد. ‏24 هیچ‌کس نمی‌تواند قلاب به بینی او بزند و او را به دام اندازد.